
ترسا
از خواب بیدار شدم به تقویم نگاه کردم که یهویی از جام پریدم و زوووود رفتم سمت اتاق کورانوسوکه
-هی بیدارشو کوری بیدارشو
شیرایشی:ها...چت شده
-به من میگی چم شده امروز تولده منه
شیرایشی:چیییییی؟؟؟
-یلا پاشو به بقیه خبر بدیم
شیرایشی:نه......یعنی منو تو تنهایی جشن میگیریم
-خب باشه
شیرایشی:اماده شو بریم بیرون
-بیرون!!!!
شیرایشی:اره دیگه
-های
رفتم اتاقم خودمو اماده کردم خدای من چی پوشیدم مثل گل شده بودم البته هم بودم
لباسام خیلی خوشگل بودم موهامو مدل از بالا گوجه ای زدم و یکم از پایین به حالت ابشاری گذاشتم از اتاقم اومدم بیرون رفتم دنبال کوری واااای اینم خیلی خوشکل شده
شیرایشی:وااااااای چه ناز شدی
-میسی عزیزم شما هم همینطور
شیرایشی:خب بریم
-بریم
منو شیرایشی رفتیم فروشگاه عروسک وااای چه عروسک های خوشگلی داشت
شیرایشی:عروسک انتخاب کن
-انتخاب کنم
شیرایشی:اره
-امممم......من اینو میخوام
یه خرس انتخاب کردم که حجمش متوسط بود و یک قلب هم تو دست خرس بود
شیرایشی:اینو میخوای
-اره
کوری هم برام این خرس رو خرید
شیرایشی:دیگه چیزی نمیخوای
-نه
منو شیرایشی از فروشگاه زدیم بیرون و رفتیم پارک شیرایشی هم بستنی اورد و نشستیم رو چمن ها
شیرایشی:امروز خوب بود
-خیلی عالی بود
شیرایشی:ولی هنوز کامل نشد
-منظورت چیه؟؟؟
شیراشی:بریم خونه خیلی خستمه
-خب باشه
منو شیرایشی برگشتیم خونه
-درو باز کن
شیرایشی:کلید خونه رو نیوردم تو که کلید همراهته
-اره
کوری که همیشه کلید خونه همراهشه پس چرا امروز نیورده قلبم میگه یه خبرایی هست ..درو باز کردم اومدم داخل که کلی برف شادی و فش فشه اومد توصورتم خداااااای من همه ی بچه ها اونجا بودن خونه رو تزئین کردن با تعجب به کوری نگاه کردم اونم برام یه چشمک زد
بچه ها:تولدت مبارک
-وااااااااای
مرلیا:بیا تو ببینم
رفتم پیش بچه ها
-چطوری اومدین تو خونه
ارمی:اووووو این قبل از یک هفته شیرایشی با ما هماهنگی کرد
منم پریدم بغل شیرایشی
رایا:بچه بازی هارو ول کن بیا کیک رو ببر
-الان کاپی
اول یه ارزویی کردم و شمع هارو فوت کردم و کیک رو بریدم کیک رو هم بین بچه ها تقسیم کردیم اه خیلی خوشمزه بود بعد نوبت رقص بودضبط رو روشن کردیم و شروع کردیم به رقصیدن اه قر دادن چه حالی میده بعد از رقص هم کادو هارو باز کردم بیشتر از هدیه ی کوری خوشم اومد یه گردنبند که توش نوشته K&T
-وااااای چه خوشگله میشه برام ببندیش
شیرایشی:باشه عزیزم
کوری برام گردنبند رو بست
کاملیا:چه بهت میاد
ساو:اره
-مرسی
سایو:انشالله به شوهرت برسی
شیرایشی:په من بوووووقم
هممون زدیم زیر خنده خب همینطوری تا نصف شب میگفتیم و میخندیدیم تا بچه ها رفتن
-میگم کوری
شیرایشی:جانم
-مرسی
شیرایشی:من که کاری نکردم
کوری اومد منو بغل کرد منم بغلش کردم
شیرایشی:خیلی دوست دارم ترسا
-منم همینطور
.............................................................
............................ویییییی امیدوارم خوشت بیاد ترسا جونم
melina | 19:45 - 1394/9/29/armita0mukami |
![]() |
خیلی خیلی قشنگ بود![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() پاسخ:وای مرسیییییییییی عزیزم نظر لطفتونه |
سویودو جیمی | 19:26 - 1394/8/18/1 |
![]() |
![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() پاسخ::-) |
زهرا | 13:32 - 1394/8/3/7 |
![]() |
هورااااا تولد![]() ![]() ![]() ![]() ![]() |
سویودو جیمی | 20:56 - 1394/7/26/7 |
![]() |
مگه منو لینک نکردی ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟![]() پاسخ:ببخشید ادرس وبتو گم کردم پاسخ:چرا لینکت کردم اسمت گذاشتم الینا الان درستش میکنم |
سویودو جیمی | 20:54 - 1394/7/26/7 |
![]() |
آخییییییییییی این کیکه چه نازه ![]() ![]() پاسخ:خخخخخخخ دوس دالم بخولمش |
ليندا | 14:47 - 1394/7/26/armita0mukami |
![]() |
تولدت مبارك ترسا جان ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ارمي جان خيلي قشنگ بود ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() پاسخ:مرسی عزیزم |
لوشـــــــــــــــــــی | 18:53 - 1394/7/25/6 |
![]() |
هولاااااااااااااا موبارک![]() ![]() ![]() ![]() |
Tresa | 0:11 - 1394/7/25/6 |
![]() |
مررررررررررررسی ممنون پاسخ:خواهش میکنم عجیجم |
فاطمه اایچیزن | 22:31 - 1394/7/24/armita0mukami |
![]() |
بسی باحال بید کو چان من دیه عمرا تورو تنها بزارم خخخ پاسخ:خخخخخ قابل اعتماد نی |
پاسخ:به من چه هان!مشکل من نی پررو